پلاتفرم یارسان: نمایش انتصابات رژیم پوششی است برای وحشت از انقلاب خلق ها
نمایش انتصابات رژیم پوششی است برای وحشت از انقلاب خلق ها
سیزدهمین دوره از نمایش های انتخاباتیِ چهار سال یک بار رژیم برای خالی نماندن صندلی ریاست جمهوری فردا برگزار می شود. جای هیچ شک و شبهه ای نیست که این دوره از نمایش ها آنچنان قابل پیش بینی و فرمایشی است که حتی برای وابستگان و کاربه دستان رژیم هم مایۀ کسالت شده و دیگر حتی قسم خورده ترین نیروهای وفادار به حکومت را هم سرگرم نمی کند. اکنون پس از چند ماه سروصدای رسانه های حکومتی و بازارگرم کنی چهره های ورشکستۀ جناحین رژیم، فهرست نهایی گزینه های منصب ریاست جمهوری به رسانه ها ابلاغ شده است. پس از آنکه فهرستی 7 نفره از افراد مورد تأیید شورای نگهبان رژیم از فیلترهای مختلف گذشت و مهر تأیید سران و سلاطین رژیم سرمایه داری اسلامی را دریافت کرد، باز هم شاهد بودیم که لیست نهایی کاندیداها کوچک و کوچک تر شد، تا جایی که به چهار نفر کاهش پیدا کرد و سه کاندیدایی که در این نمایش نقشی به جز جذب و سرگرم ساختن مخاطبان و گرم کردن تنور کاندیدای اصلی بر عهده نداشتند پس از پایان نقش شان در سکانس آخر کنار رفتند. شکی نیست که انتشار لیست نهایی نامزدها توسط شورای نگهبان اعلام آشکار تمامیت خواهی و استبداد مطلقی است که اکنون دیگر حتی صحنه آرایی برای مشروعیت بخشی به قدرت خود را نیز ضروری نمی بیند. در آخرین روزها شاهد هستیم که حتی کنار رفتن دو کاندیدا به نفع رئیسی و یک کاندیدای دیگر به نفع بانکدار دولت روحانی نیز حرص و آز سران رژیم را برطرف نکرده و نمایندگان مجلس رژیم صراحتاً خواهان کنار رفتن دو کاندیدای دیگر هم به نفع رئیسی شدهاند.
اکنون رژیم جمهوری اسلامی 43 سال پس از تسخیر نامشروع قدرت در نقطه عطفی تاریخی قرار دارد؛ در این دوران رژیم برخلاف سالهای قبل که دوام خود را به دوقطبی سازی و بازی بد و بدتر گره زده بود، یکدست سازی مطلق و آشکار دولت و حاکمیت ولایی را در دستور کار قرار داده و تلاش می کند تا از این طریق وضعیت را از فراری همیشگی رو به جلو از بیم فروپاشی، به یک دگردیسی از درون وفادارترین نیروها به خامنه ای تغییر بدهد. برای این منظور ابراهیم رئیسی رئیس کنونی قوۀ قضاییۀ رژیم و یکی از اعضای هیئت چهار نفرۀ مجریان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 1367 موسوم به «هیئت مرگ» انتخاب شده که نام وی بیش از هر چیز با کشتار و خفقان و سرکوب گره خورده است. البته وضعیت دیگر کاندیداها نیز چیزی بهتر از شخص رئیسی نیست و کسانی که تا دیروز بر سر ریختن هرچه بیشتر خون جوانان و به فلاکت کشاندن مردم در رقابت بودند، اکنون در رقابت با یکدیگر به دنبال تکمیل کردن فهرست خوش خدمتی هایشان به رژیم هستند.
گرایش هرچه بیشتر رژیم به سمت تمرکز قدرت و برقراری خفقان و سرکوب هرچه بیشتر در حالی صورت می گیرد که با نگاهی بلندمدت به منافع قدرتهای جهانی نظام سرمایهداری و به ویژه در رابطه با تحرکات آنان در منطقه می توان به روشنی مشاهده کرد که چنین گرایشی در درون رژیم تا حدود زیادی در راستای برآورده کردن انتظارات این سیستم توسط حاکمان ایران قرار دارد. به بیان دیگر می توان به روشنی مشاهده کرد که برقراری وضعیت پلیسی شدیدتر در ایران با سیاست بحرانسازی قدرت های سرمایه داری جهانی انطباق دارد که به دنبال تقویت تحرک جریان انباشتی سرمایه و تقویت نظم دولت-ملت محور جهانی است.
اما با توجه به روند حذفی نیروهای سیاسی رژیم در داخل و به ویژه در شرایطی که بسیاری از نیروهای وفادار به حفظ نظام ولایت فقیه امکان مشارکت در نمایش انتخابات را از دست داده اند، مشاهدۀ موجی از تلاش برای تحریم انتخابات دیگر جای تعجب ندارد. می توان به روشنی مشاهده کرد که اکنون این دیگر تنها اپوزیسیون خارج از کشور و یا طرفداران جدی تر اصلاحات نیستند که شعار تحریم سر می دهند، بلکه حتی سران حکومتی، از نخست وزیر خمینی تا رئیس جمهور سابق رژیم نیز که روزگاری نمادی از اعمال ارادۀ مافیای قدرت رژیم جمهوری اسلامی محسوب می شد و نامش با تقلب در انتخابات ریاست جمهوری گره خورده بود سیاست تحریم را در پیش گرفته و حاضر به شرکت در انتخابات نیستند. بنابراین اگر در دوره های گذشتۀ انتصابات، این تحریم و عدم مشارکت بود که مرز نیروها را با رژیم ولایت فقیه روشن می کرد، در دورۀ کنونی تنوع نیروهای حامی تحریم اعتبار این ملاک را مخدوش می کند. به عبارت دیگر عدم مشارکت صرف در نمایش انتخابات هرچند همچنان کمترین کاریست که برای بیان مخالفت با حاکمیت جنایتکار سرمایه داری اسلامی می توان انجام داد، اما دیگر نشان دهندۀ سیاستی فعالانه در برخورد با رژیم به شمار نمی آید. شاید در بادی امر و به دلیل غلبۀ فضایی که تفاسیر ژورنالیستی رسانه های بورژوازی پدید آورده است، اتخاذ سیاستی منفعل موجه به نظر برسد و نیروی تودههای خلق ناتوان و کوچکتر از آن به نظر برسد که امکان تأثیرگذاری در راستای تغییر معادلات را داشته باشد. اما نیروی عظیم تغییر بسیار نزدیک از آن چیزی است که رسانه های بورژوا نشان می دهند: با نگاهی دقیق و حساس به مسائل روزانۀ نیروهای سیاسی و اجتماعی در قلب جامعه و تنوعات و بخش های مختلف آن می توان شواهدی قاطع دال بر وجود زمینه ای واقعی و پرقدرت برای یک خیزش تمام عیار را استخراج کرد!
نگاهی به اعتراضات پراکندۀ همین یک ماه اخیر نشان می دهد که در مجموع روزانه بیش از صد شهر ایران اوضاعی ملتهب و آشوبزده داشته اند: از تنش های سازماندهی در سیستان و بلوچستان که توسط رسانهها بایکوت می شود، تا اعتراضات کارگران معادن کرمان، اعتراضات کارگران شرکت های نفتی مستقل و وابسته در جنوب، درگیری های پراکنده و روبه رشد کشاورزان در مناطق مرکزی، بی آبی و قطع مکرر برق در خوزستان داغ، خشکسالی بحرانزا در سرتاسر کشور و به خصوص تهدید وضعیت دامداران مناطق زاگرس و البرز، تداوم اعتراضات بازنشستگان تأمین اجتماعی، اعتراضات معلمان، اعتراضات به تعویق در پرداخت حقوق، اعتراضات کارمندان اخراجی، اعتراضات مالباختگان کازینوی بورس رژیم و بازار سرمایه، حادتر شدن وضعیت پاندمی کورونا و مسئله ساز شدن بحران دارویی و تعلل رژیم در واکسیناسیون، تأمین یارانۀ داروهای خاص، قطع برق سراسری و هشدارها برای سهمیه بندی آب و …
به این فهرست می توان موارد بسیار دیگری را نیز افزود. اما کلیت این شرایط و مجموعۀ کوشش های مورد اشاره را تنها با اتکا بر مفهوم «انقلابی پیشرونده» می توان تشریح و توصیف کرد. انقلابی طولانی که به مدت چند دهه مراحل تکامل خود را طی کرده و اکنون در مرحله ای قرار دارد که بیش از هر زمان دیگری با مسائل طبقاتی پیوند می خورد. در این مرحله از تکامل نیروها نیز جنبش انقلابی خلق های ایران راه خود را بسیار جلوتر از تحریم کنندگان منفعل پیموده و چنانکه در روزهای اخیر مشاهده شد، در این دوره از انتصابات رژیم دیگر نه با یک تحریم انفعالی صرف همانند دوره های قبل، بلکه با «جنبش تحریم» مواجه بوده ایم؛ جنبشی که تحریم کردن را به کف خیابان ها آورده و در هر برخورد روزانه با مردم به ویژه در شهرستان ها و مناطق سکونت ملیت ها، در شهرک ها و محلات کارگرنشین و در مناطق مرکزی شهرها خود را نشان می دهد و باز هم شاهدیم که زنان و جوانان طبقۀ کارگر در این جنبش پیشاهنگی می کنند. واضح است که یک «نه» بزرگ در راه است که پاسخی قطعی به حکومتی است که بیش از چهار دهه هر مطالبۀ مردمی را با گلوله و باتوم و شلاق و طناب دار جواب داده است. اما این موج بی شک پاسخش را به همین «نه» بزرگ محدود نخواهد گذاشت.
بیچارگی رژیم در مواجهه با این شرایط بر هرچه مبهم تر کردن این چشم انداز می افزاید. اینکه جنبش عمومی پس از این «نه» بزرگ یا درواقع «جنبش تحریم»، گام بعدی را به چه صورتی برخواهد داشت از هم اکنون مشخص نیست و نمی توان گفت که این عدم مشارکت برای افراد و اجتماعات جداافتاده و ناپیوسته در مواجه با سرکوبِ شدیدتری که در راه است چه آینده ای را رقم خواهد زد. با این وجود می توان تصور کرد که جوِ عمومی بیش از دو مسیر برای پیمودن ندارد: یا خشمی که با شهامت و تلاشی انقلابی همراه خواهد شد، و یا ترس و تردیدی که راه را بر عمل خواهد بست. واضح است که تشدید تردید و ترس در شرایط کنونی مصداقی از سر در زیر برف فرو کردن و تن دادن به انفعالی است که ابتکار عمل را به رژیم و نیروهای بیگانه می سپارد و ارادۀ کنونی گروه های مردمی را در ترسیم آیندۀ جامعه از میان می برد. پر واضح است که این دگردیسیِ ترس به شجاعت، و انفعال به مقاومت است که پیشروی جنبش انقلابی کنونی را تداوم می بخشد و به تغییر قاطع وضعیت منجر می شود، و شق مقابل آن یعنی ترس چیزی به جز ذره ذره جان دادن زیر استبداد و زجر حاکمیت زور مطلق را به بار نخواهد آورد. به باور ما این تلاقی خشم، شجاعت و تلاش انقلابی با رانۀ نیروی تکاملی «دفاع ذاتی» است که می تواند تغییر وضعیت را به دنبال بیاورد و این مقاومت طولانی مدت را هم از انحراف و هم از سست شدن در امان بدارد. نمونه ای از این پیوند را می توان در مواجهه با پیام تاریخ ساز «مقاومت زندگی است» مشاهده کرد که درکی تکامل یافته و نوین را از وحدت تئوری و عملِ معطوف به تغییر بازمی نمایاند.
اکنون و در این برهۀ حساس، وضعیت خلق کورد نیز با ویژگی های توأمان منحصربه فرد و عمومی ستمی که متحمل می شود به این جنبش عمومی گره خورده است. جامعۀ رنگارنگ و متکثر کوردستان و به ویژه کرماشان به عنوان قلب منطقۀ جنوب شرق کوردستان به عنوان یکی از مهم ترین کانون های مقاومت اجتماعی مطرح است. جامعۀ یارسان نیز که تاریخی سرشار از مقاومت و ایستادگی در برابر هجوم و حملات زورگویان و مستبدان دارد بخشی از همین موج انقلابی است و به ویژه به دلیل تحمل محرومیت اقتصادی و عقب نگاه داشته شدن سیاسی و اجتماعی انگیزۀ قدرتمندی برای ایفای نقش به عنوان نیرویی سیاسی و اجتماعی دارد. نگاهی به دیگر بخش های کوردستان و به ویژه روژاوای رزمنده و قندیل همیشه سربلند راه انقلاب را به خلق های این جغرافیا نشان می دهد و نگریستن به شنگال و جامعۀ ایزدی معنایی از «دفاع مشروع» را به خلق یارسان ارائه می دهد. پرسش را می توان از حلب و قامشلو و کوبانی آغاز کرد و برای خلق های ایران و به ویژه خلق کورد در روژهلات کوردستان سیمایی از پاسخ بدین پرسش در روژاوا و سیستم مبتنی بر دموکراسی مستقیم و شورایی، همزیستی خلق ها و ارزش های دموکراتیک قابل مشاهده است.
اکنون و در شرایطی که در حال تجربۀ گذار از تحریم منفعل به «جنبش تحریم» هستیم ضمن تجدید عهد با آرمان های انقلاب جاری خلق های خاورمیانه و علی الخصوص انقلاب جاری خلق های ایران همچون پلاتفرم یارسان همبستگی خود را با ارادۀ مردمی پیش برندۀ این جنبش اعلام می کنیم و خلق یارسان را در کوردستان، آذربایجان، مازندران، لرستان و سراسر ایران به مشارکت در تحریم فعال نمایش رژیم فرامی خوانیم. این گامی است که تحت هر شرایطی برداشتن آن لازم است و پیروزی در آن فرارسیدن روزهای روشن را نوید می دهد.
تا سقوط شب تنها سنگری باقیست
جنگاور قدم بردار خانهی خورشید نزدیک است .
(رفیق مبارز ریبوار آبدانان)
پلاتفرم یارسان
27 خرداد 1400