به یاد رشادت شهدای آتش؛ سید بشیر ابراهیمی شاه ابراهیمی

 یک قصه بیش نیست غم و عشق وین عجب کز هر زبان که میشنوم نامکرر است

قصه نامکرریست غم از دست دادن عزیزانمان که این بار از دهان این شکوه گوی بازگو شد

باشد که غیرتهای خفته مردمانمان جنبیدنی آغاز کند و حداقل حقوق جامه یارسان را بطلبند.

بانگ آبم من به پیش تشنگان همچو باران میرسم از آسمان

برجه ای عاشق برآور اضطراب بانگ آب و تشنه و وانگه خواب

سید بشیر ابراهیمی

روزها و سال ها و ایام با اتفاق هایی که در آن رخ می‌دهد هویت و ماندگاری پیدا می کند همانطوری که وقتی صحبت از آبان ماه می شود بی درنگ شهادت و در گذشت بیادماندنی سید خلیل عالی نژاد برای یارسان در ذهن ها نقش می گیرد. سال ۹۲ نیز با از دست دادن سه تن از جوانان فداکار ،خوش نام و غیرتمند سالی ماندگار و به یادماندنی هست وخواهد ماند .

هشت سال از پرواز شجاعانه و عاشقانه‌ی سه تن از یاران عزیزمان که کمتر در طول تاریخ نظیر آن تجربه شده را شاهد بودیم و شرط اخلاق ، تعهد و انصاف نیست که به راحتی از کنار آنها گذشت و حرفی به میان نیاید و به دیار فراموشی سپرده شوند.

خرداد ماه است ، روز پرواز نیکمرد که در آن روز چه نیک درخشید و به نیکی به نامش اعتبار و هویتی ماندگار بخشید و برای همیشه در یارسان جاودانه ماند.

نیکمرد طاهری، حسن رضوی ومحمد قنبری از نظرها پنهان و ناپدید شدند تا مظلومیت یارسان را فریاد بزنند و شاید با نبود آنها بودی برای یارسان اتفاق بیفتد. شاید تبعیض هایی که برای یارسان رقم زده میشود بهتر دیده شود تا جرم ملت یارسان و جرم آن سفرکرده ها که باور آنهاست و اعتقاد آنها، اعتقادی به طول تاریخ که در آن اولین حرف و قانونش دوستیِ علی و عادل بودن است و فریادش پاکی و راستی است و بهای این فریاد ارادت و باور، از محروم بودن از حقوق شهروندی گرفته تا محروم بودن از بعضی سطوح دانشی‌‌‌‌ و تحصیلی برای نسل جوان آینده، محرومیت از استخدام و جذب ادارات دولتی ،کارمندی و آموزشی در جامعه ای که عدالت مولا علی حرف اول را میزند،چرا مردمانی هستند که در وطن خود بیگانه اند انصافا نسل جوان به که پناه برد؟

جلوگیری از بازسازی و احداث اماکن مقدس و حضور در اماکن اعتقادی و مقدسی که مربوط به یارسان است بهایش این است که هرگز نماینده منتخبی برای صحبت کردن از طرف جامعه چند میلیونی یارسان وجود نداشته باشد و تلاش بسیار جدی دولتمردان  برای تجزیه یارسان در باورها و سنت های دیگر صورت بگیرد.

اگر یارسانیِ مظلومی به واسطه مشکلات روزمره و رایج کاری ‌گُذرش به پاسگاه و مراجع قضایی بیفتد ارزش ها و اعتقادات آیینی ایشان نشانه رفته و نادیده گرفته می شود و مورد بی حرمتی قرار میگیرد، اگر جوان یارسانی بخواهد با تمام لیاقت و توانایی خود در شغل دولتی استخدام شود با گزینش های بی پایه و اساس قسمت عقیدتی سیاسی مربوطه رد خواهد شد و به جوانی بی انگیزه در جامعه بدل خواهد شد…

در این مدت هرگز و هرگز صحبتی از بهانه شهادت سه تن از عزیزان یارسانی به میان نیامده و رفته رفته به دیار فراموشی سپرده شده و چه مظلومیتی؟

 پس از گذشت هشت سال از شهادت این عزیزان کمتر درمورد اهداف، پیغام و رسالت این اتفاق تاریخی برای یارسان مطلب ارائه شده و صحبت به میان آمده باتوجه به ازدیاد مجموعه های مختلف یارسانی در فضای مجازی و آنچه بیشتر آزار دهنده است سکوت و بی تفاوتی معنادار بعضی از جمخانه داران بزرگ  که بیشتر خود را در هر مورد صاحب نظر و تاثیرگذار و خود را مدیران یارسان میدانند ، از حضورشان در جمع ها و کمک های بلایای طبیعی گرفته تا بحث کرونا نقشی بسیار روشن است ولی بی تفاوتی نسبت به از دست دادن سه تن از عزیزان خوش نام قابل بحث است.

 حتی صرف نظر از نقد این اتفاق از جانب این عزیزان سوال های بی جواب زیادی در بر دارد جوان هایی که از هر نظر نمونه و به عبارتی شرط طیار بودند اگر بنا باشد قیاس یا مقایسه ای نسبت به این اتفاق و این رشادت صورت بگیرد و مثالی به میان آید فقط میتوان به سرگذشت آتیمور اشاره کرد.

هردو این اتفاق حقانیت و مظلومیت یارسان را بانگ زده اما مظلومیتی که هرگز مورد حمایت و دلجویی قرارنگرفته چرا که امروز بدتر از دیروزاست.

گفتنی ها فراوان است و درد دل بسیار

از چه بگویم،از که بگویم از بی مهری ها،از ناعدالتی ها…

از سرهایی که در سطل های زباله پی نان میگردند،از خانمانهایی که کلیه شان را میفروشند تا قوت خانواده را مهیا سازند،از دخترانی که برای ندیدن اشک های پدر سر سفره های خالی به شهرهای عرب نشین رفته و ره روسپی گری را پیشه میکنند،از داروهای نایابی که جانها برایش در انتظار است

از آسیه ها بگویم که دور از شانشان در اتاقی طویله مانند زندگی میکنند تا ماموران شهرداری با لودر خانه شان را ویران کنند و آسیه در دهان لودر جان تسلیم کند

در آخر این درد دلی بود چون نمک که زخم را سوزانده است و شکوه ای است تا بتوانم حق مطلب را ادا کنم،شاید دلهایی که طعم تلخ غربت را کشیده اند سخنشان نزد حق پذیرفته و دعایشان مستجاب گردد.

آرزو میکنم که ظلم و استبداد سایه سیاه و شوم خود را از سر مردم یارسان کنار زده و سوختن و پروانه شدن در راه حق و حقیقت به ثمر برسد.

یاحق

سید بشیر ابراهیمی

شاه ابراهیمی

وەڵامێک بنووسە

پۆستی ئەلیکترۆنییەکەت بڵاوناکرێتەوە. خانە پێویستەکان دەستنیشانکراون بە *