در جستجوی سرپناهی برای آسیه: برای جلوگیری از تکرار نشدن فاجعه های مشابه آسیە به انقلاب اجتماعی نیاز است؛برخودان شوا
در جستجوی سرپناهی برای آسیه: برای جلوگیری از تکرار نشدن فاجعه های مشابه آسیە به انقلاب اجتماعی نیاز است؛ بخش پایانی
“برخودان شوا”
4
مورد «آسیه پناهی» هرچند در این روزها مورد توجه قرار گرفته و به عنوان مصداقی از ظلم و زور و تبعیض و جنایت سرمایه داری اسلامی حاکم مطرح شده است، اما حتی در شهر کرماشان هم تنها نمونه به شمار نمی آید و بارها و بارها تکرار شده است و تا زمانی که نظام اجتماعی حاکم با دخالتگری مستقیم مردم و نیروهای مترقی دستخوش انقلابی اجتماعی نشود نیز قابل انتظار خواهد بود. در همین مورد حاضر نیز دایه آسیه تنها کسی نیست که از توحش سرمایه آسیب دیده و این آسیب به قیمت جانش تمام شده است، بلکه تعداد زیادی از شهروندان حاشیه نشین در شهرک فدک سرپناه خود را از دست داده و مورد تعرض مأموران رژیم قرار گرفته اند. حتی در خود کرماشان هم به عنوان شهری که نزدیک به نیمی از جمعیت آن را حاشیه نشینان تشکیل می دهند، موارد تعرض به مسکن مردم و تخریب سرپناه حاشیه نشینان بدون در نظر گرفتن حداقلی از چشمداشت های آنان به کرّات تکرار شده و می توان به عنوان مثال به تخریب و تصرف منازل مردم شهرک چمن، تخریب منازل حاشیۀ قره سو و یا سلب مالکیت از مردم شهرک «غم تسلی» در کنگاور اشاره کرد.
اکنون پرسش اینجاست که هدف از این نمایش پردامنه که همۀ بازیگرانش هم غیربومی هستند و برای انجامش هم شهردار قالیبافی و هم دانشجوی عدالتخواه از تهران به کرماشان ترانسفر می شود، و مخالفان پروازی شهرداری پروازی را به چالش می کشند چیست؟ تثبیت دوقطبی های جدید به صورت قرار دادن عده ای دانشجو و طلبه که حول شخصیتهایی همچون سعید جلیلی و محمود احمدی نژاد شکل گرفته اند، در برابر قالیباف و رفقایش با این هدف صورت می گیرد که مطالبات انباشت شدۀ خلق ناراضی کرماشان که ذره ای از خشم خود را در دی 1396 و آبان 1398 به رخ رژیم کشید و فرزندان بسیاری را در مبارزه علیه رژیم سرتاپا فاسد سرمایه داری اسلامی فدا نمود، در رسانه های وابسته به جناحین رژیم بازنمایی شده و همانگونه که این آزمون در رابطه با مناطقی همچون خوزستان و بلوچستان نیز صورت گرفته، در راستای ایجاد خط انحراف در کرماشان تلاش شود. البته نگارنده بعید می داند که این قبیل نمایش های نخ نما بتواند چه در میان مدت و چه حتی در درازمدت تأثیری بر سرنوشت سیستم داشته باشد، اما با این حال آنچه اهمیت اساسی دارد، تلاش این نیروهای وابسته در لاپوشانی جایگاه اساسی مردم و تلاش برای دست نخورده گذاشتن روابط بنیادین نابرابری است که مسیر انقلاب مردم جز از تغییر آن نمی گذرد و پرهیز از مطرح کردن آن در برهۀ کنونی به منزلۀ مماشات با سیستم نابرابر و کوشش در حفظ مناسبات پوسیده و ارتجاعی استعماری است. در مورد خاص سرپناه دایه آسیه، نیرویی که می کوشد با سر و صدا و لفاظی تحت هر عنوانی مطالبات ظاهراً تند ولی بدون محتوا از قبیل برکناری شهردار و عذرخواهی فلان مدیر و دادگاهی کردن بهمان مسئول را به قیمت مطرح نکردن فساد همه گیر و نابرابری سیستماتیک در کلیت نظام سرمایه داری اسلامی در بوق و کرنا کند، هیچ فرقی با آن نیرویی ندارد که می خواهد با اهدای آپارتمان مسکن مهر به بازماندگان دایه آسیه مردم را به فراموشی دعوت کند و یا با بهره گیری از سنت ریش سفیدی و خون صلح سر و ته ماجرای قتل را به هم بیاورد.
مشاهده کردیم که در این مراسم معارفۀ جناحین جدید در عرصۀ سیاست جمهوری اسلامی، طرفین تنها بر سر متراژ تصرفی زمین با یکدیگر مشکل داشتند و هر دو طرف ضمن صحه گذاشتن بر منطق سودجویی و تأیید کلیت نظامی که اساس خود را بر چنین منطقی قرار داده است، تنها بر سر نحوۀ سودجویی و چگونگی راندن بولدوزر در اختلاف بودند. هر دو طرف این ماجرا مصرّانه انکار می کنند که نادیده گرفتن واقعیت سکونت دایه آسیه زن کورد زحمتکشی که حق داشت به صورت رایگان در منزلی استاندارد و با کیفیتی به مراتب بهتر زندگی می کرد و از آموزش و بهداشت و مسکن و شغل مناسب و نیز آزادی های اجتماعی بهره مند می بود، به نفع مالکیت آخوندی که 212 سال پیش این ملک را به همراه اراضی پهناور بسیار بیشتری از مردم بومی کورد دزدیده و از طریق وقف، به غارت خود وجهۀ قانونی بخشیده است معنایی به جز این ندارد که در این مملکت هیچ انقلابی رخ نداده است! نهادهایی از قبیل سازمان اوقاف و نیز بنیاد توسعه و عمران موقوفات کشور که ثمرۀ انحراف انقلاب مردم در بهمن 1357 و روی کار آمدن ارتجاع هستند، هم اکنون از جملۀ بزرگترین کارتل های تجاری سرمایه داری اسلامی هستند که در بخش های بسیاری به سرمایه گذاری پرداخته و تحت لوای «امور خیریه» از محل املاک و زمین های وقفی درآمدزایی هنگفتی دارند. برای تصور اینکه این نهادها چه ثروت هنگفتی دارند و نقش آن ها در نظام اقتصاد سرمایه داری اسلامی تا چه میزان تأثیرگذار و کلیدی است کافی است به این آمار دقت کنید که یک سوم خاک کنونی کشور ایران را اراضی وقفی تشکیل می دهد که مالکیت و مدیریت کاربری آن در دست سازمان اوقاف است و این میزان در مورد شهر کرماشان، به هشتاد درصد از اراضی این شهر می رسد که به صورت تاریخی از مالکیت مردم بومی این منطقه خارج شده و به مالکان غیربومی سپرده شده و هم اکنون در تملک ادارۀ اوقاف این شهر است و موقوفۀ 625 هکتاری «آیت الله شیخ عبدالاحد کرکوکی» که دایه آسیه در چند متر از آن ساکن شده بود تنها یکی از آن هاست! مالکیت زمین می باید در دست مردم و نهادهای مترقی دموکراتیک تأسیس شده به دست آنان باشد، و نه در دست سرمایه داران بخش خصوصی یا دولتی، و نه همچنین در دست بنگاه هایی از قبیل اوقاف و کمیتۀ خمینی و بنیادهای متعددی که تنها کارشان سلب مالکیت از مردم و تملک اموال آن هاست. پس از 212 سال و انقراض دو خاندان پادشاهی و وقوع دو انقلاب و ده ها جنبش مردمی و روی کار آمدن چندین دولت با ادعای اصلاحات ارضی و برطرف نمودن مسئلۀ مسکن اگر همچنان مالکیت عصر قاجار اهمیت بیشتری از مسائل امروزین مردم دارد، صرفاً می تواند گویای این باشد که هنوز هم می باید امر «انقلاب» در دستور کار مردم و نیروهای سیاسی تحولخواه برامده از مردم قرارداشته باشد و تا زمانی که به این مناسبات استثماری و استعماری پایان داده نشود، به هیچ جناح و وعده و وعیدی نمی باید گوش سپرد.